توسط: مسئول سایت 06/04/1399

محرم و صفر 98

هر سال پررونق تر از سال قبل اما از سال گذشته روضه‌ها جان دیگری گرفته است، درست از زمانی که دختران مطهر به جمع بانیان روضه پیوستند و خودشان عهده‌دار امور شدند

روایت ۱۰ روز گذشته در دبیرستان همدرسان (مطهر) از یک صبحگاه ساده شروع شد، قرار شد «همه کارها» با خودشان باشد ... با سرعت و قوت به میدان آمدند ...

آشپزی کردند!

فروشندگی کردند!

بازار گرمی کردند!

از خود گذشتگی کردند!

و دست پختشان را به یکدیگر فروختند

چه کسی باورش می‌شد؟ به همت «معاون آموزشی» مدرسه‌شان، دختران همدرس مطهر در مدرسه نان پختند! و باز هم بازار گرمی و فروشندگی و ...  هر کدام هر فکر و همتی داشت، به میدان عمل آورد ...

کشک! لواشک! بستنی! آب هویج!

هنوز اما ابتکار و خلاقیتی جذابتر از خوراکی‌ها به ذهنشان نرسیده است، شاید سال بعد، به امید خدا . کاش می‌شد شور این روزهای مدرسه را به قلم آورد ... خیالشان که از بابت هزینه راحت شد، هنگامه تقسیم مسئولیت‌ها رسید، بعضی‌ها در تکاپوی طراحی پوستر روضه بودند، بعضی مشغول تهیه کلیپ‌های عزاداری و برخی هم عهده‌دار پذیرایی و وظایف اجرایی ... عده‌ای هم نیت کردند به یاد عزیزانشان که دیگر در میان ما نیستند، میزبان برخی اقلام پذیرایی شوند؛ کیک، خرما، قند، چای، میکادو، شله زرد، الویه و ... و عده‌ای هم عهده‌دار برخی لوازم پذیرایی و اجرایی؛ سیاهی، سینی، جا شمعی، کتری، قندان، سیستم صوت و ... قرار نبود زحمتی برای  پدر و مادرها درست کنیم اما آنها هم خودشان خواستند .

چه همتی کردند روز پنج‌شنبه، قبل روضه، سیاهی زدن‌ها، جابجایی‌ها، جارو، گردگیری، شستشو!!! و اما کارهایی که برخی صبورانه و در سکوت عهده‌دار انجامش شدند ...آنهایی که «بعد روضه» بی‌سر و صدا به سراغ شستن ظرفها می‌رفتند، جارو می‌زدند و تا همه چیز مرتب نمی‌شد دلشان رضایت به رفتن نداشت ... «همدرس» بودیم که چنین شد ... الحمد لله

به لطف خدا همزمان با برگزاری مراسم، نمایشگاه کتابی نیز برپا شد.